۳.۴.۵ - واژهشناسی جلباب
جلباب برای جلباب معناها و نمونههای گوناگون در کتابهای لغت و تفسیر ذکر شده است.
در روح المعانی چند معنی برای جلباب آورده شده است:
۱. آنچه از بالا تا به پایین بپوشاند، مانند چادر.
۲. مقنعه.
۳. ملحفه.
۴. هر لباسی که زن آن را روی لباسهایش بپوشد، مانند روپوش و غیره.
۵. هر آنچه با آن پوشش انجام بگیرد، چه عبا باشد و چه غیر آن.
۶. لباسی گشادتر از سرپوش و کوچک تر از رداء.[۲۲]
تفسیر مجمعالبیان: «الجلباب: خمار المرأة الذی یغطّی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة؛[۲۳]
جلباب، ردایی که سر و روی زن را میپوشاند، وقتی که برای کاری از منزل خارج میشود.»
المیزان: «هو ثوب تشتمل به المرأة فیغطّی جمیع بدنها، او الخمار الذی تغطّی به رأسها ووجهها؛[۲۴]
لباسی که تمامی بدن زن را در بر میگیرد و میپوشاند، یا سرپوشی که با آن، سر و روی را میپوشاند.»
تفسیر کاشف: «وفی معناه اقوال: منها انّه رداء یغطّی المرأة من رأسها الی قدمیها ومنها انّه الخمار الذی یغطّی رأسها و وجهها.»[۲۵]
در معنای جلباب اقوالی است، از جمله:
۱. ردایی که از سر تا پای زن را بپوشاند.
۲. سرپوشی که سر و روی زن را بپوشاند.
قاموس قرآن: (جلابیب) جمع جلباب و در معنای آن اختلاف است: راغب، آن را پیراهن و روسری گفته (قمیص و خمار) مجمعالبیان در لغت فرموده: روسری زن که وقت خارج شدن از منزل، سر و صورتش را با آن میپوشاند.
۳.۴.۶ - جلباب در نهجالبلاغه
صحاح، آن را ملحفه چادر مانند گفته. ابن اثیر، در نهایه آن را چادر و رداء معنی کرده و میگوید: گفته شده. مانند چارقد و مانند ملحف است. در قاموس آمده: پیراهن و لباس گشاد، کوچکتر از ملحفه، یا چیزی است مثل ملحفه که زن لباس خود را با آن میپوشاند. در نهجالبلاغه، حضرت میفرماید: «سترنی عَنْکُم جِلبابُ الدین.» و میفرماید: «مَنْ أَحبَّنا اهل البیت فلیستعدَّ للفقر جلباباً؛ هر که ما اهل بیت را دوست دارد، برای فقر لباسی آماده کند.» و نیز، به بعضی از کارگزارانش مینویسد: «فالبس لهم جلباباً من اللین؛ برای مردم لباسی از نرمی بپوش.» با این قرائن و آنچه از نهایه و صحاح و قاموس نقل شده میشود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالایی و چادر مانند است، نه فقط روسری و خمار.[۲۶]
۳.۴.۷ - جلباب در تفاسیر و روایات
از لغت نامهها و تفسیرهای قرآن استفاده میشود: برای جِلباب، دو معنی یاد شده است، که برای روشن شدن زوایای بحث، نگاهی میافکنیم به روایاتی که واژه جلباب در آنها آمده است. در بحارالأنوار، ۶۰ بار جلباب، جلباباً، جلبابها، جلبابک و غیره به کار رفته است که ۲۳ بار جلباب و ۳۰ بار جلباباً. در مجموع، از این واژه، دو معنی اراده شده است:
۳.۴.۷.۱ - پرده
«قال سلمان فکأنها البسنا جلباب المذله؛[۲۷]
(سترنی عنکم جلباب الدین)[۲۸]
(جلباب اللیل)[۲۹]
(من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلاغیبة له)[۳۰]
(البخل جلباب المسکنة)[۳۱]
روایتهایی که واژه (جلباباً) در آنها آمده بیشتر اینگونهاند: (فلیتخذ للفقر جلباباً)، یا (للفاقة جلباباً) که در تمامی موردها، میتوان جلباب را به معنای پرده گرفت: پرده فقر، پرده ذلت، پرده شب، پرده حیاء. پرده هم تمامی بدن را میپوشاند. با این معنی برای (جلباب) روایتها جایگاه خود را از لحاظ معنی، خوب پیدا میکنند.»
نظرات شما عزیزان: